خب به عنوان یک کمال گرا که کارش سئو و از این راه پول درمیاره، تجریبات زیادی دارم که چطوری کمال گرائی باعث شده یه چیزایی رو از دست بدم و یه چیزائی رو به دست بیارم.

اینکه می گم بدست آوردم، دلیل بر این نمی شه که بگم کمال گرائی حالا تو زندگی یا کار خوبه، برعکس من ۱۰۰ درصد با ایده آل گرایی مخالفم و می گم بی شک کمال گرائئ جز ضرر چیزی نداره.

سعی می کنم با داستان چیزی رو که می خوام توضیح بدم.

فرض کنید پویا سئو یک مجموعه رو قبول کرده و به صورت تمام وقت داره اونجا کار می کنه، پویا یه ادم کمال گراست. هیچ چیزی رو کمتر از کمالش قبول نمی کنه.

وقتی ازش می خوان که یه پلن برای لینک سازی خارجی بده به هزار چیز فکر می کنه:

  • همه ی مقالات که باید به صورت اتوماتیکی تو ۲۰ تا سوشال لینک بشن
  • مسئول سوشال باید سوشال سیگنال بده
  • روزانه از ۵ تا لینک دستی شروع می کنیم تا  به روزی ۱۰۰ تا برسیم
  • پلن رپورتاژ هم باید بریزیم و ماهی ۲۰ تا رپورتاژ کمتر اصلا فایده نداره
  • برای اینکه لینک سازی امن باشه، نیاز به محتواهای پیلارم داریم که هفته ای ۳ تا حداقل ۳ هزار کلمه در کنار ۳ تا ۳ هزار کلمه مقاله ای که داره به صورت هفتگی منتشر می شه نیاز داریم
  • پرفورمنس صفحاتم که کمتر از ۹۰ نباید باشه وگرنه اصلا برای چی باید لینک سازی کنیم، یوزر نمی مونه ، می ره بیرون، بیشتر افت می کنیم

خب به این نکته هم اشاره کنم که تا به امروز یه لینکم برای این سایت ساخته نشده، تازه ۱ ماهه که هفته ای ۳ تا مقاله منتشر می شه. پویا تا خرخره در گیر درخواست هاش از تیم فنی تا باگ های تکنیکال سایت رو برطرف کنن و در نهایت امروز می خواد با این وضعیت و تفکرات پلن لینک سازی خارجی بده، وقتی بهش می گن تا ۳ روز دیگه پلن و نیاز داریم، می گه اوکی، آماده اش می کنم.

پویا محبور می شه به جای ۸ ساعت ۱۴ ساعت در روز کار کنه تا بتونه پلن برسونه. ۳ ماه بعد تقریبا هیچ کدوم از بخش های پلن جلو نرفته چون هیچ کدومشون واقع گرایانه نبوده.

مثلا: برای اشتراک گذاری مقالات تو شبکه های اجتماعی نیاز به نصب افزونه بوده که پویا درخواست نصب به تیم فنی زده و تیم فنی گفته تو الویت نیست و انجامش نداده.

برای تولیدمحتوا پیلار درخواست زده به تیم محتوا ولی چون اونا نیرو نداشتن نتونستن بیشتر از ۲ مقاله از ۹ مقاله رو آماده کنن.

خودش با ۴ تا مجموعه صحبت کرده و حتی استارت برون سپاری لینک سازی خارجی زده ولی در نهایت چون اون ها نتونستن انتظارات پویا رو برطرف کنن، کارو باهاشون ادامه نداده و امروز لینک سازی روی هواست

 

پویا احساس شکست می کنه چون نتونسته تو این چندماه چیز هایی که می خواد رو انجام بده. وقتی باهاش صحبت هم می کنی از مسئول سوشال شروع می کنه تا به تیم فنی، همه رو زیر سوال می بره و می گه اونا هیچ کاری انجام ندادن، من هرکاری می تونستم کردم، تقصیر اوناست که کاری انجام نشده.

 

پلن لینک سازی یه نمونه کوچیک بود، فکر کنین همزمان از پویا، پلن تولیدمحتوا، لیست مشکلات تکنیکال، فایل بررسی رقبا، سئو فرندلی کردن سوشال، بخوان، چیزی از پوریا نمونه، پویا می خواد همه ی کارهارو در حد ایده آل و در کمترین زمان انجام بده ولی این واقعیت موجود خیلی فاصله داره. وقتی از یک نوینده انتظار داره تو همی تیتر های داخلی بخشی از کلمه کلیدی بیاره ولی نویسنده اینکارو نکرده، وقتی انتظار داره عنوان مقاله هم جذاب باشه هم کلمه کلیدی داشته باشه و هم با نظر خودش یکی باشه، یعنی جوری خودش قرار بود بنویسه نوشته شده باشه، اینجاست که پویا با کوهی از نشدن ها مواجه می شه. سیگار بعد چایی چایی بعد سیگار.

اینکه ما بدونیم واقعیت اوضاع چیه و اینکه نمی شه یه شبه و با در نظر گرفتن یک سری باید  تو ذهنمون کارهارو چلو ببریم، این اوج کمال گرایی من همیشه یک اسم دیگه هم براش دارم، عدم واقعیت گرائیی. یه دوستی یه بار بهم گفت سالم ترین افراد از نظر شخصیت، واقع گراتراشونه. یعنی هرچی فرد با واقعیت اجین تر باشه سالم تره، آرامش بیشتری داره، موفقیت واقعی بیشتری داره.

بعدا در مورد این دوستم بیشتر صحبت می کنم، چون اون به معنای واقعی یه دوسته.